آیا اتفاقات سال گذشته براساس یک طرح از پیش تعیین شده رخ داد یا خیر؟ ممکن است یک طرحی در جامعه به صورت عمومی منتشر نشده باشد اما مقولهای به نام اطلاعات استراتژیک وجود دارد که به معنای این است که دشمن چگونه فکر میکند و نیز دشمن در مورد ما چگونه فکر میکند؟
برای بررسی نگاه امریکا به جمهوری اسلامی باید مراکز استراتژیک این کشور را مورد بررسی قرار داد. در زمان دولت جمهوری خواه، انستیتوی نومحافظهکاران امریکا بارها ایران را مورد خطاب حمله و براندازی قرار داد اما دموکراتها که با شعار جدید سر کار آمدند میبایست با صورت ظاهری جدیدی به مقابله با ایران میپرداختند. به رغم این مساله شاهد بودیم مرکز استراتژیک دموکراتها و موسسات وابسته به آن دقیقا چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری ایران سندی را با عنوان «کدام راه به ایران» منتشر کردند که در آن 9 اصل برای مقابله با جمهوری اسلامی تدوین شده بود.
این سند توسط شش استراتژیست برجسته امریکایی تهیه شده بود. دو فصل ابتدایی این سند به راههای دیپلماسی اشاره دارد که طی آن باید سیاست هویج و چماق را با گزارههای تشویقی بزرگتر و در صورت ناکامی تهدیدات بزرگتر عملی میکرد.
در این سند اشاره شده است که ممکن است اجرای این گزینه 50 سال به طول بینجامد. روش دوم در سند این مرکز استراتژیک بر هم زدن نسبت بین هویج بزرگ و چماق بزرگ بوده است که طی آن اتحادیه اروپا باید از حربههای مختلفی استفاده میکرد اما نهایتا مشخص شد که این روش در مورد ایران عملی نیست. اصلهای سوم، چهارم و پنجم این سند به گزینه نظامی اختصاص دارد. در فصل سوم آمده که ایران باید مانند عراق اشغال شود اما بعد از بررسیهای انجام شده نتیجه میگیرند که به دلیل گستره زمینی و وجود دو نیروی نظامی مستقل و توانایی گسترده مردمی ایران در مبارزات چریکی این سه اصل قابل انجام نیستند.
در این بخش برآورد شده بود یک میلیون و 200 تا یک میلیون و 400 هزار نیروی نظامی مسلط به زبان فارسی برای انجام جنگهای چریکی در دوران بعد از اشغال کشور مورد نیاز خواهد بود. این برآورد در شرایطی مطرح شده که امریکا در تامین 120 هزار نیروی نظامی خود در کشور عراق نیز با چالش مواجه است. بنابراین چنین نتیجه میگیرند که این روش غیرممکن خواهد بود.
در فصل چهارم این سند بمباران اتمی تاسیسات هستهای ایران در دستور کار قرار گرفته است اما در بررسیهای فصلی مشخص شده هر نوع حمله اتمی به ایران، پاسخ ایران را در پی دارد که این مساله به تشدید بحران میانجامد و در نهایت نیز به جنگ تمام عیار نظامی ختم خواهد شد. بنابراین این گزینه نیز برای مقابله با ایران مناسب نخواهد بود.
در فصل پنجم بر نشان دادن چراغ سبز به بنیامین نتانیاهو تاکید شده است، اما چون حمله نظامی اسرائیل به ایران در نهایت به دلیل حمایت استراتژیک امریکا از اسرائیل به جنگ تمام عیار نظامی ایران و امریکا ختم خواهد شد این گزینه، مناسب نخواهد بود.
فصلهای 6 ، 7، 8 و 9 این سند به اقدامات براندازی از جنس دیگری اشاره دارد، در فصل 6 این سند تاکید شده است که باید در ایران انقلاب مخملی به راه بیفتد که حداقل هزینه را برای امریکا دارد، چون در این گزینه از عناصر داخلی برای براندازی استفاده خواهد شد.
فصل هفتم این سند مربوط به راهاندازی شورشهای مرزی در بین قومیتهای مختلف در جمهوری اسلامی است. مشکل این گزینه، کشورهای همسایه جمهوری اسلامی ایران است که امریکا باید هماهنگی لازم را با آنها انجام دهد و ما نمونه آن را در حوادثی که عبدالمالک ریگی آفرید مشاهده کردیم.
فصل هشتم از کودتای نظامی سخن میگوید. در این گزینه امریکا به دنبال استفاده از نارضایتی نظامیان کشور خواهد بود، اما مشکل در این جاست که امریکا در ایران سفارتخانهای برای برقراری ارتباط با این افراد ناراضی ندارد.
همین مساله، شناسایی افراد ناراضی را با مشکل مواجه میکند. از سوی دیگر دو قوه نظامی مستقل در ایران فعالیت میکند که هر یک مراقب اقدامات نیروهای نظامی دیگر هستند و همین مساله مشکل دشمنان را دو چندان میکند.
مشکل امریکا در مورد گزینه ششم این است که نمیداند این کار را چه کسی باید اداره کند. در همین زمینه 4 گزینه بر ایشان مطرح است: رفرمیستها که در ایران با عنوان اصلاحطلبان شناخته میشوند و در پی تغییر اساسی در جمهوری اسلامی هستند، دانشجویان با اندیشه سکولار، جریان روشنفکری سکولار و همچنین رضا پهلوی و سلطنتطلبها باید عهدهدار این کار شوند که البته گزینه چهارم مقبولیت لازم در کشور را ندارد. بنابراین انقلاب مخملی باید به رفرمیستها داده شود تا با کمک دانشجویان و روشنفکران سکولار آن را عملی کنند.
در این سند اشاره شده که این روش برای امریکا هزینهای ندارد و بالاترین توفیقها را خواهد داشت. امریکا گمان میکرد این گزینه پیامدهای سایر گزینهها را در پی نخواهد داشت، بنابراین بیشترین توجه خود را به همین روش اختصاص داد.
اکنون سوال این است که آیا جریانی که در حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری این نقش را بازی کرد در برنامه دشمن بوده است یا خیر؟ در اینجا فرض را بر این میبینیم که برخلاف تمام ادله موجود که نشان میدهد اصلاحطلبان و سکولارها در جریان برنامههای غرب بودهاند (یک نمونه آن حضور برخی حامیان و سران آن در رسانههای بیگانه است) این افراد در جریان برنامه امریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی نبودهاند و ندانسته در زمینی که امریکا برای آنها طراحی کرده بود بازی کردند. به عبارت دیگر رفرمیستها در این مساله در زمین امریکا بازی کردند در حالی که برنامه و سند این وقایع بر روی وبسایت فارسی رژیم صهیونیستی منتشر شده بود.
ما در وب سایت فارسی رژیم صهیونیستی را در دو دوره 125روزه مورد بررسی قرار دادیم. در دوره اول شاهد بودیم هر طرحی را که این سایت منتشر میکرد به فاصله چند ساعت در VOA و BBC فارسی منتشر میشد و بعد از آن نیز همان طرحها در ایران عملی میشد.
حرکت اسرائیل در این حوادث، پیگیری همان شعار فشار از پایین چانهزنی از بالا بود، آنها میخواستند با اعلام تقلب در انتخابات، مردم را به خیابان آورده و فشار از پایین را عملی کنند، در نتیجه دولت را جابجا کرده و خود جایگزین آن شوند.
در مورد چانهزنی از بالا این گونه تلاش کردند که به افکار عمومی چنین القا کنند که فردی که رئیس مجلس خبرگان رهبری مجمع تشخیص مصلحت نظام است تلاش میکند مانع از دفاع رهبری در حوادث بعد از انتخابات شود.
در همین زمینه دو راهکار القای عدم کفایت رهبری از سوی خبرگان و همچنین عدم موضعگیری بزرگان حوزوی مورد نظر دشمنان بوده است. وزارت خارجه اسرائیل این طرح را اعلام کرد و بعد از آن شاهد بودیم که سازگارا در VOA اعلام میکند آقای هاشمی به قم رفته است تا مراجع تقلید را قانع کند در حالی که چنین اتفاقی رخ نداده بود.
در واقع طرح امریکا در حوادث اخیر واتیکانیزه کردن ولایت فقیه بود. امریکا میخواست که اگر در این حوادث، ولایت فقیه در چارچوب قانون اساسی پذیرفته شد، تنها به توصیه ارشادی بپردازد و تلاش زیادی برای القای این خواسته خود انجام داد که نمونههای آن را در شبکه العربیه هم شاهد بودیم.
این در حالی بود که تمام این هشدارها به افراد و مسئولین مربوطه داده شد. متاسفانه برخی به خواستههای خود اصرار کردند تا اینکه در روز قدس و 13 آبان شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا را تغییر دادند اما با استمرار این روند مردم در 22 بهمن و 9 دی پاسخ قاطعی به آنها دادند و این ماجرا برخلاف حوادث سال 60 و داستان بنیصدر با هزینه بسیار کمی به انتها رسید.
حسن عباسی
منبع: هفته نامه ی 9 دی