موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

فقدان مبانی نظری "جنبش سبز"

در حاشیه چهارمین دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده کودتای مخملی
فقدان مبانی نظری "جنبش سبز"
دفتر پژوهش و بررسی های خبری - امیرحسین کبیری : برگزاری چهارمین دادگاه متهمان به براندازی نرم نظام مردمی جمهوری اسلامی هرچند با حضور بسیاری از چهره های شاخص اصلاح طلب، آن را از دادگاه های پیشین متمایز ساخته بود اما اعترافات تکان دهنده "سعید حجاریان" به عنوان مغز متفکر جریان موسوم به اصلاح طلب آشکارا فقدان وجه تئوریک در آنچه "جنبش سبز" نامیده می شود را عیان نمود.

صدور بیانیه های زنجیره ای با هدف زیر سؤال بردن انتخابات شکوهمند و حماسه بزرگ ملت ایران و به کار بردن عناوینی چون «کودتای شعبده بازی انتخاباتی» ، افترا و توهین به بخش عظیمی از نهادهای خدمتگزار کشور، تحریک معترضان به خرابکاران و آتش افروزی سازماندهی شده، فراهم کردن خوراک تبلیغاتی برای رسانه های غربی و شبکه های ماهواره ای ضدانقلاب به منظور افزایش هجمه بر نظام، ایجاد فتنه و سیاه نمایی افتخار عظیم ملت ایران و اخلال در نظم و امنیت جامعه و تشویش اذهان عمومی و ... بخشی از اتهاماتی است که متوجه فعالان سیاسی حاضر در دادگاه شده است. با این حال، آنچه تأثیر بسزایی در تهی شدن عقلانیت و چیرگی احساس در رفتار اجتماعی- سیاسی هوادارن نامزد شکست خورده در انتخابات داشته، استراتژی تبلیغی ستاد میرحسین موسوی برای پنهان ساختن ناتوانی وی در جلب آرای عمومی و توجیه تبدیل دشمنان پیشین به دوستان کنونی و پیوست های کاذب سیاسی حول آخرین نخست وزیر است.
این استراتژی، با تدوین تاکتیک "تببین، تبلیغ و تهییج" کوشید با ایجاد جنگ روانی علیه دولت، هواداران را به پیروزی در انتخابات اطمینان بخشد. در حقیقت با دروغ پردازی، شایعه پراکنی غیر واقعی و تحریف واقعیات به عنوان یکی از اصلی ترین راهبردهای شکست حریف، احساس و عاطفه جایگزین عقل شد. اینجاست که سعید حجاریان با ابراز ندامت از اینکه «پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته» به «خطای سهمگین» خود در «ارائه تحلیل های ناصواب» اشاره می کند که این تحلیل ها «مبنای بسیاری از اعمال نادرست قرار گرفتند.» (1)
حضور تنش زای نمایندگان و هواداران میرحسین موسوی با دستبندهایی سبز در خیابان ها و میادین شهر در حالی که هنوز هیچ برنامه مشخصی برای اداره کشور از سوی ستاد وی ارائه نشده بود، نخستین خروج از مدار خرد و عقلانیت محسوب می شود چراکه این استراتژی خیابانی، از طریق ایجاد تمایز اجتماعی هواداران موسوی با سایرین به تهییج شهروندان در شرکت در راهپیمایی های غیرقانونی پیش از برگزاری انتخابات انجامید.
بر همین اساس، حجاریان از آن به خطای «سیاسیون و فعالان سیاسی» که «هرچند در نظریه پردازی نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی کردن و به اجرا در آوردن تئوری ها نقشی بس مهم ایفا می‌کنند و سازمان‌هایی در جهت اهداف منبعث از تئوری ها به‌ وجود آورده راهبری می‌کنند و این امر خطیری است چه بسا یک لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخش هایی از مردم هستند و هرگونه تزلزل موضع آنان در سطوحی بازتاب می یابد» تعبیر می کند. (2)
حجاریان در قامت یک تئوریسین که فعالیت سیاسی نیز داشته سیاسیون را «متوجه تئوری هایی که منشأ استراتژی عملی آنهاست» می کند و در عین حال، اذعان می دارد که « عده ای از فعالان سیاسی، عالماً عامداً با توجه به پیامدهای یک نظریه آن را در سطح دانشگاه، احزاب و جامعه اشاعه می دهند» و به عنوان نمونه به شعارهایی اشاره می کند که « هر کس ذره‌ای عرق وطن پرستی و دغدغه وحدت ملی و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقی و توسعه کشور باشد، آن‌ها را بر نمی تابد و منزجر می شود» (3)
همزمان با این رویدادها، التفات به تلاش رسانه های مکتوب و بنگاه های سیار و ثابت خبر پراکنی این جریان که در تاکتیکی از پیش طراحی شده، با استفاده از شیوه دروغ پردازی رسانه ای در جهت شکل دهی افکار عمومی جامعه، از پیروزی قطعی میرحسین موسوی در انتخابات خبر دادند، نیز ضروری است. محسن صفایی فراهانی معاون دبیر کل حزب مشارکت، در اعترافات خود با اشاره به «هزینه سالیانه میلیون ها دلار برای فعالیت های تبلیغی توسط کشورهایی مثل امریکا، انگلیس، هلند و...» پرده از « احداث شبکه های فارسی رادیویی و تلویزیونی کشورهای فوق (بیش از 30 شبکه) و بهره گیری از آن» به منظور «ارائه اسناد مجعول» به مخاطبان و تغییر «سیر فکری افراد » برداشت.(4)
از سوی دیگر، اقدامات فرافکنانه میرحسین موسوی به دنبال شکست در انتخابات و تلاش برای انتقال توهم پیروزی به هواداران خود که ریشه در «تحلیل اشتباه اصلاح طلبان» و عدم آشنایی موسوی از چگونگی فعالیت در «عرصه کنشگری سیاسی حرفه ای و جمعی با پیچیدگی های عمل سیاسی» (5) داشت، زمینه « پدید آمدن اصطکاک‌های فراوان در طول مسیر حرکت‌های انتخاباتی و هم زمینه ساز تحریک پذیری و عملکردهای احساسی ایشان در رویارویی با نتایج انتخابات» را فراهم آورد. (6)
موسوی در حالی گام در عرصه رقابت های انتخاباتی نهاد که دوری 20 ساله از معادلات قدرت، او را ناتوان از کنترل رفتارهای تبلیغاتی و انتخاباتی نمود از این رو، به دنبال آسیب پذیری وی در رویارویی با سیل توقعات و انتظارات متناقض و متضاد، به انتخاب راهبرد بهره گیری از عقلانیت ابزاری به مثابه اهرمی برای تسلط بر محیط توسل جست تا از مهلکه جان به در برد در حالی که این استراتژی موج گونه بیشتر از آنکه به استقرار آرامش و ثبات در فضا بیانجامد به بروز رفتارهایی غوغاسالارانه و ناهنجار منتهی شد.
بر همین مبناست که سعید شریعتی ضمن انتقاد از « باز کردن پای هواداران به اعتراضات خیابانی » ، نوع مواجهه موسوی با نتایج انتخابات را « بزرگ‌ترین اشتباه» وی می داند که « تعجیل، تحریک شدگی و احساسات زدگی» آخرین نخست وزیر را به سیاست ورزی نابخردانه واداشت. (7)
نتیجتاً اینکه؛ استراتژی ایجاد خشونت سیاسی، نافرمانی مدنی و اعتراض به سلامت انتخابات فارغ از آنکه به دنبال چرایی واکنش منفی طبقات اجتماعی به نماینده جریانی که موج تخریب علیه دولت نهم را به عهده گرفت، باشیم، تمام تلاش خود را برای پنهان ساختن ناسازه های نظری گفتمان و بی هویتی سیاسی خویش به کار گرفت تا از این طریق بتواند با فضاسازی سیاسی موجبات تداوم حضور خود را فراهم آورد در حالی که ملت با رأی قاطع به دکتر احمدی نژاد ، مطلوب های خویش را که همان تعالی معنوی، وحدت، امنیت، استقلال و عزت ملی، رفاه عمومی، عدالت فراگیر و بهره مندی از منابع انسانی و مادی بومی است، آشکار ساختند.
نظرات 1 + ارسال نظر
حسن شریفی سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ق.ظ

خیلی خوب بود. کاملاً مستند و جالب
یا علی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد