موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

موج سبز یا موج شورش؟

آزدی اندیشه با هرج و مرج نمیشه....

چه کسانی از مرگ آیت الله منتظری خوشحالند؟

چه کسانی از مرگ آیت الله منتظری خوشحالند؟

 

خبرنامه دانشجویان ایران: مهدی عرفاتی// آیت الله حسینعلی منتظری، روحانی پرحاشیه دهه 60، شامگاه جمعه28آذرماه در سن 87سالگی درگذشت.

درباره اینکه آقای منتظری که بود و چه کرد و بعد او چه خواهد شد؟ گفته‌ها و ناگفته‌ها بسیار است، که گفتنی‌ها را باید به "تاکید" گفت و ناگفته ها را به "تشریح".

 

صفحات تاریخ انقلاب و هزاران برگ سند تاریخی عبرت آموزی که بازگوکننده ماجرای تلخ «عزل قائم مقام رهبری» در آن سالهای نفس‌گیر است، حکایت درد و رنج پیرمرد زنده دلی را زنده می کند که در برابر ساده انگاری و بی بصیرتی «حاصل عمرش» از خدا طلب مرگ کرد؛ بخوانید اوراق پربهای تاریخ نه چندان دور جمهوری غریبمان را که میرفت با نیرنگ عمروعاص‌ها و بی بصیرتی اشعری‌ها به سرانجام تلخ حکومت مظلوم علی(ع) دچار شود، که اگر نبود زعامت آن روح خدائی، آن می‌شد که نشد...

همانطور که گفتم، پرداختن به گذشته آقای منتظری و ماجرای مهم عزل ایشان توسط امام خمینی(ره)، چنانچه در یادداشت‌های گذشته به آن پرداختم، از این جهت حائز اهمیت است که جریانی سیاسی، مرموزانه و مزورانه قصد دارد با تحریف  ظالمانه تاریخ، منکر همه وقایع تلخی شود که بواسطه بی‌بصیرتی و ساده‌انگاری قائم‌مقام رهبری، کام امام و امت را تلخ کرد. ماجرای دردناکی که زنده یاد سیداحمد خمینی  در نامه‌ای به آقای منتظری از آن اینگونه یاد می کند: «یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام، شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند. وقتی بلند شدید بروید، امام فرمودند: "بیشتر حرف‌های شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند." امام تنها همین دو جمله را فرمودند. آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام، مرگ خود را از خدا خواسته است...»

قصدم این نیست که مباحث گذشته را تکرار کنم، هرچند که جا دارد بارها و بارها تکرار شود تا حافظه  بر باد رفته برخی دوستان فراموشکار بازگردد، اما نوع واکنش برخی جریان ها، شخصیت ها و طیف های سیاسی به خبر درگذشت آقای منتظری و برخی رفتارهای عجیب و پیشگوئی های موهوم، حس نقادی حقیر را قلقلک داد تا بگویم آنچه گفتنی‌ست: 
..............
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
صفحات تاریخ انقلاب و هزاران برگ سند تاریخی عبرت آموزی که بازگوکننده ماجرای تلخ «عزل قائم مقام رهبری» در آن سالهای نفس‌گیر است، حکایت درد و رنج پیرمرد زنده دلی را زنده می کند که در برابر ساده انگاری و بی بصیرتی «حاصل عمرش» از خدا طلب مرگ کرد؛ بخوانید اوراق پربهای تاریخ نه چندان دور جمهوری غریبمان را که میرفت با نیرنگ عمروعاص‌ها و بی بصیرتی اشعری‌ها به سرانجام تلخ حکومت مظلوم علی(ع) دچار شود، که اگر نبود زعامت آن روح خدائی، آن می‌شد که نشد...

همانطور که گفتم، پرداختن به گذشته آقای منتظری و ماجرای مهم عزل ایشان توسط امام خمینی(ره)، چنانچه در یادداشت‌های گذشته به آن پرداختم، از این جهت حائز اهمیت است که جریانی سیاسی، مرموزانه و مزورانه قصد دارد با تحریف  ظالمانه تاریخ، منکر همه وقایع تلخی شود که بواسطه بی‌بصیرتی و ساده‌انگاری قائم‌مقام رهبری، کام امام و امت را تلخ کرد. ماجرای دردناکی که زنده یاد سیداحمد خمینی  در نامه‌ای به آقای منتظری از آن اینگونه یاد می کند: «یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام، شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند. وقتی بلند شدید بروید، امام فرمودند: "بیشتر حرف‌های شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند." امام تنها همین دو جمله را فرمودند. آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام، مرگ خود را از خدا خواسته است...»

قصدم این نیست که مباحث گذشته را تکرار کنم، هرچند که جا دارد بارها و بارها تکرار شود تا حافظه  بر باد رفته برخی دوستان فراموشکار بازگردد، اما نوع واکنش برخی جریان ها، شخصیت ها و طیف های سیاسی به خبر درگذشت آقای منتظری و برخی رفتارهای عجیب و پیشگوئی های موهوم، حس نقادی حقیر را قلقلک داد تا بگویم آنچه گفتنی‌ست:

اول - هرکه بود و هرچه بود، خدایش بیامرزد

آیت الله منتظری جدا از عملکرد سیاسی دو دهه اخیرش که در جای خود مورد نقد جدی قرار گرفته و می گیرد، یک چهره فقهی و ملبس به لباس مقدس روحانیت که میراث رسول‌الله است، می باشد. دست وی هم اکنون از دنیا کوتاه است و وظیفه مومنین، طلب مغفرت الهی برای اوست. بکار بردن برخی عبارات و جملات سخیف درباره وی دور از جوانمردی و اخلاق اسلامی بوده و البته باعث وهن جایگاه روحانیت می شود. چنانچه شاهدیم رهبری انقلاب علیرغم انتقادات قابل توجهی که به عملکرد سیاسی آقای منتظری وارد است، در پیامی کریمانه، برای وی غفران و رحمت الهی مسئلت کردند.

دوم - شک نکنید!

از صبح روز یکشنبه که خبر فوت آقای منتظری منتشر شد، برخی سایت‌ها مدعی شدند که "مرگ وی مشکوک بوده و احتمال اینکه این روحانی منتقد، توسط عمال رژیم به قتل رسیده باشد، وجود دارد..."
البته از اینکه برخی رسانه ها از هر آب گل آلودی قصد ماهیگیری دارند، نباید تعجب کرد، اما حقیقتا در برخی موارد کندذهنی و فقرتحلیلی آنها، اعصاب انسان را خرد می کند. کسی نیست به این برادران بگوید که دیگر بر عوام و خواص مسجل شده است که سالهاست نظام و حاکمیت هیچ تهدیدی را از جانب آقای منتظری احساس نمی کرد.
اصولا به اعتقاد حقیر، آنقدر که جنازه آقای منتظری قابلیت تولید دردسر برای حکومت را دارد، خود ایشان در زمان حیات این ظرفیت را نداشته اند. اصلا اگر از منظر سود و هزینه هم به این ماجرا نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که این جریان های مخالف و منتقد نظام هستند که از مرگ آقای منتظری بهره می برند نه حکومت.

سوم - چه کسانی از مرگ منتظری خوشحالند؟

نکته سوم واکنش جالب پس مانده های جریان سبز و رسانه های داخلی و خارجی حامی این جریان به مرگ آیت الله منتظری است. این جریان که این روزها دربه‌در به دنبال بهانه ای برای «گردش های خیابانی» و «پیک نیک های سیاسی» است، برایش فرقی نمی کند که موضوع تجمع و گردهمائی پرهیجان خیابانی چیست و باید از چه چیزی دفاع کرد و چه چیزی را محکوم؟! برای این جماعت، نفس «گردش سیاسی» مهم است و چه بهتر که این تفریح سیاسی با هیجان و استرس همراه باشد! بر همین اساس است که دوستان سبز به محض شنیدن خبر فوت منتظری، گل از گلشان شکفت!
هرچند سایت "بالاترین" به احترام مرجع مطلوب خود، کلیه اخبار نیمه عریان و مستهجنش را تعطیل کند و سراسر سیاهپوش شود و بی بی سی  فارسی از عدم انعکاس گسترده خبر فوت مرجع شیعیان توسط رسانه ملی به خدا پناه ببرد، بازهم به خوبی می شود در پس این ژست های غمگنانه، قهقهه هایشان را شنید.

چهارم - تحریف ممنوع!

امروز در برخی دانشگاه های تهران، معدودی از دانشجویان با در دست گرفتن تصاویری از منتظری و امام خمینی و پوشیدن لباس سیاه، به عزاداری برای "مرجع سبز" خود پرداختند.
تصور چنین صحنه ای واقعا برای کسانی که کوچکترین اطلاعی از ماجرای عزل منتظری و اتفاقات بین امام و ایشان دارند، واقعا مضحک و غیرقابل تصور است. قرار گرفتن تصویر امام و آقای منتظری  در کنار هم  درصورتیکه هنوز بخش قابل توجهی از دوستداران امام، وی را مسئول مرگ امام می دانند، آن هم پس از گذشت تنها دو دهه از این ماجرا، واقعا برای مردم قابل تحمل نیست.
دوستداران و طرفداران آقای منتظری می توانند برای وی عزاداری کنند و بزرگداشت بگیرند، اما قطعا مردم در مقابل هرگونه تحریف تاریخی و روند نامیمون «کوچک شمردن اختلاف عمیق امام و منتظری» بشدت مقابله می کنند.
البته زمانی که خط امامی های دیروز که روزگاری نه چندان دور در نامه های با آه و افسوسشان، منتظری را "قاتل امام" می خواندند اما امروز خود را فدائی او می دانند، اینچنین دچار استحاله شوند، به جماعت نوچه حرجی نیست!

حرف آخر

فرجام کار شیخ حسینعلی منتظری می توانست بهتر از اینها باشد؛ می شد امروز سراسر ایران برای او  سیاهپوش شود، می شد امروز همه چهره های سیاسی و مذهبی از درگذشتش ابراز تاسف کنند، می شد امروز حوزه های علمیه سراسر ایران یکپارچه عزادار شوند، می شد امروز بی بی سی و رادیو فردا و رادیو زمانه، مزورانه برای مرگ او سینه چاک نکنند... ولی افسوس!
افسوس و صدافسوس بر کسانی که پای در راه ناصوابی گذارده اند که پیشتر منتظری و امثال منتظری آنرا آزموده اند، راهی که مقصدی جز انزوا و دوری از ملت ندارد.
نظرات 2 + ارسال نظر
مثل هیچکس سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:49 ب.ظ http://paaeez.blogsky.com

در وصف فراغ کسی که اسیر قدرت نشد..
و با رفتنش یک ملت را دلگیر کرد..

سبز چرا؟ چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.estekbar.blogfa.com

سلام ایرانی.
میرحسین هم به زباله دان تاریخ سپرده شد >>> به روزم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد